چرا شناختن محدودیتهایتان اهمیت دارد؟
هیچکس دنیا را به طور کامل نمیشناسد.
دنیا برای مغز انسان پیچیدگیهای بسیار زیادی دارد. حتی اگر تحصیلات
بالایی داشته باشید، فقط میتوانید بخش کوچکی از دنیا را بفهمید. با این
همه همان بخش کوچک هم بسیار مهم است و میتواند سکوی پرتاب شما به سمت
رویاهای بلند پروازانهتان باشد. اگر چنین سکوی پرتابی نداشته باشید، هرگز
نمیتوانید از زمین بلند شوید.
وارن بافت از عبارت جالب دایرهی شایستگی
استفاده میکند. داخل این دایره تواناییهایی هستند که در آنها مهارت
زیادی دارید. بیرون آن مسائلی هستند که یا فقط بخشی از آن را متوجه میشوید
یا اصلا چیزی از آن نمیدانید. شعار بافت در زندگی این است: دایره
شایستگیتان را بشناسید و به آن پایبند بمانید. اندازه این دایره اهمیت
زیادی ندارد اما شناختن مرزهای آن بسیار حیاتی است.
چارلی مانگر اضافه میکند: هریک از شما
باید استعدادهای خودش رابشناسد. باید از نقاط قوت خود استفاده کنید. اما
اگر در زمینهای تلاش کنید که در آن بدترین هستید، مطمئنا شرایط شغلی
افتضاحی خواهید داشت. تقریباً میتوانم در این مورد تضمین بدهم.
توماس جی واتسون موسس شرکت آی بی ام ، سند
زندهی این نظریه است. او در مورد خودش گفته است: من نابغه نیستم، در بعضی
موارد باهوش هستم، اما خودم را در اطراف آن موارد نگه میدارم.
با تمام قوا سعی کنید زندگی حرفهایتان
را بر همین اساس جلو ببرید، چون تمرکز افراطی روی دایره شایستگیتان،
مزایایی بیش از منفعت مالی برای شما به دنبال خواهد داشت. مسائل احساسی هم
به همان اندازه اهمیت دارد. احساس ارزشمند استادی به شما دست میدهد و
کاراییتان بالاتر خواهد رفت، چون دیگر لازم نیست که هربار درباره پذیرفتن
یا نپذیرفتن یک مسئولیت تصمیمگیری کنید.
اگر دایره شایستگیتان به وضوح ترسیم شده باشد، در برابر درخواستهای نامناسب اما وسوسه کننده به راحتی مقاومت میکنید.
نکته بسیار مهم این است که هرگز نباید از دایره شایستگیتان خارج شوید.
سالها قبل یک کارآفرین ثروتمند به من
پیشنهاد داد که در ازای یک میلیون یورو زندگی نامهاش را بنویسم. پیشنهاد
بسیار اغواکنندهای بود. اما آن را رد کردم. نوشتن زندگینامه خارج از
دایره شایستگی من بود. نوشتن یک زندگی نامه درجه یک نیاز به گفتگوهای
طولانی و تحقیقات موشکافانه دارد. مهارتهایی فراتر از آنچه که برای نوشتن
رمان و کتابهای غیر داستانی نیاز است میطلبد، مهارتهایی که من آنها را
ندارم. با نوشتن یک زندگینامه وقتم را تلف میکردم، دل زده میشدم و مهمتر
از همه در بهترین حالت، کتابی که تحویل میدادم یک کتاب متوسط بود.
فرسن دیلان ایونز در کتاب فراتر از متوسط
هوش ریسکپذیری داستان یک بازیکن حرفهای تخته نرد به نام جی.پی را تعریف
میکند: او در ابتدای بازی عمداً چند اشتباه میکرد تا متوجه شود رقیبش
چگونه از آنها بهره خواهد برد. اگر رقیبش خوب بازی میکرد، جی.پی دیگر
بازی را ادامه نمیداد. با این روش او مطمئن میشد پولش را از دست نمیدهد.
به عبارت دیگر جی.پی چیزی را میدانست که اغلب قماربازها نمیدانند: اون
میدانست چه موقع نباید شرط بندی کند. او میدانست کدام رقیب او را از
دایره شایستگی اش بیرون میاندازد و یاد گرفته بود که چه طور از رویارویی
با آنها اجتناب کند.
درکنار انگیزههایی که شما را به بیرون
رفتن از دایره شایستگیتان تشویق میکند، وسوسههای قدرتمندی هم برای
گسترده کردن آن وجود دارد. وقتی شما در دایره شایستگیتان موفق هستید و در
آن احساس راحتی دارید، این وسوسهها بسیار قدرتمند است. در برابر این
وسوسهها مقاومت کنید. مهارتها از حوزهی به حوزه دیگر منتقل نمیشود. به
عبارت دیگر، مهارتها صرفا متعلق یه یک حوزه هستند.
یک استاد شطرنج لزوما نمیتواند یک
استراتژیست برجسته اقتصادی باشد. یک جراح قلب به خودی خود نمیتواند یک
مدیر بیمارستان خوب باشد. یک کارشناس املاک حرفهای نمیتواند لزوما یک
رییس جمهور خوب باشد.
خب، چطور یک دایره شایستگی ایجاد میکنید؟
گشتن و کلیک کردن روی ویکی پدیا کافی نیست. مدارک دانشگاهی هم کفایت
نمیکند. این کار مستلزم صرف زمان است، زمانی زیاد.
دبی میلمن طراح موفق آمریکایی در این خصوص به یک قانون پایبند است: برای آموختن هرچیز ارزشمندی، زمان زیادی باید صرف کنید.
به وجود آوردن دایره شایستگی نیازمند نوعی
وسواس فکری هم هست. وسواس نوعی اعتیاد است، برای همین اغلب به شکلی
تحقیرآمیز از آن یاد میشود.
همه جا درباره جوانانی که به بازیهای
ویدیویی، سریالهای تلویزیونی یا هواپیماهای مدل معتاد شدهاند مطالبی
میخوانیم. اما حالا باید به وسواس با دیدی مثبتتر نگاه کنیم. وسواس باعث
میشود مردم هزاران هزار ساعت از وقتشان را صرف موضوع خاصی کنند. بیل گیتس
در جوانی روی یک موضوع وسواس فکری داشت: برنامه نویسی. استیو جابز:
خوشنویسی و طراحی. وارن بافت در سن دوازده سالگی اولین پول تو جیبیاش را
صرف خرید سهام کرد، او از همان زمان تا الان به سرمایه گذاری معتاد بوده
است. هیچ کس امروز ادعا نمیکند که گیتس، جابز یا بافت جوانیشان را هدر
دادهاند. دقیقا برعکس، به خاطر همین وسواس فکریشان است که هزاران ساعت را
صرف کردهاند و در یک زمینه خاص به مقام استادی رسیدهاند. پس وسواس فکری
خود یک موتور است، نه خرابی موتور.
اما متضاد وسواس فکری، لزوما تنفر نیست.
بلکه میتواند علاقه باشد. علاقه داشتن به چیزی در واقع معادل مودبانه این
جمله است که: آن قدرها هم برایم جذاب نیستند.
چرا دایره شایستگی تا این حد مفهوم قدرتمندی دارد؟ رمز و راز آن چیست؟
جواب بسیار ساده است. یک برنامه نویس
فوقالعاده دقیقا دو، سه یا حتی ده برابر یک برنامه نویس خوب مهارت ندارد،
یک برنامهنویس فوق العاده یک مسئله را در یک هزارم زمانی حل میکند که یک
برنامه نویس خوب به حل آن اختصاص میدهد. این قضیه درباره وکلا، جراحان،
طراحان، محققان و فروشندگان هم صادق است. رقابت بین درون و بیرون دایره
شایستگی است، ما اینجا از تفاوتهای هزار برابری صحبت میکنیم.
موضوع دیگری هم هست این باور که شما
میتوانید زندگی را مطابق یک برنامه پیش ببرید یک توهم است. شانس گاهی
اوقات مثل یک توفان همه چیز را بهم میریزد. فقط در یک محل است که این
طوفان به نسیمی ملایم تبدیل میشود. آن هم درون دایره شایستگی است. شاید در
آن جا هم پارو زدن برایتان چندان راحت نباشد، اما لااقل امواج به شما کمک
خواهند کرد که در مسیر درستی حرکت کنید. اگر بخواهیم از استعارات کمی فاصله
بگیریم، در دایره شایستگیتان تا حد زیادی در برابر توهمها و اشتباهات
مصون هستید. حتی میتوانید ریسک بعضی از سنت شکنیها را به جان بخرید، چون
اطلاعات کافی از اوضاع دارید و میتوانید پیشبینی کنید که تقریبا چه
اتفاقاتی قرار است بیفتد.
نتیجه؟ خودتان را بابت نقطه ضعفهایتان
سرزنش نکنید. اگر دست و پا چلفتی هستید، یادگرفتن رقص سالسا را فراموش
کنید. اگر بچههایتان نمیتوانند تشخیص بدهند که خط خطیهایی که برایشان
روی کاغذ کشیدهاید اسب است یا گاو، دیگر رویای هنرمند شدن را در سر
نپرورانید. اگر ملاقات با عمهتان برایتان سخت است، فکر بازکردن رستوران را
از سرتان بیرون کنید. در واقع اینکه در چند حوزه متوسط یا زیر متوسط هستید
اصلا اهمیتی ندارد. مهم این است که حداقل در یک حوزه بسیار بالاتر از
میانگین و در حالت ایدهآل بهترین در جهان باشید. به محض رسیدن به این مهم،
سنگ بنای محکمی برای زندگی خوب خواهید داشت. یک مهارت فوق العاده به
هزاران توانایی متوسط برتری دارد. هریک ساعتی که روی دایره شایستگی خود وقت
بگذاید معادل هزاران ساعتی که در جاهای دیگر صرف کنید ارزش دارد.
برگرفته از کتاب هنر خوب زندگی کردن رولف دوبلی